جدول جو
جدول جو

معنی دانگ سنگ - جستجوی لغت در جدول جو

دانگ سنگ
(سَ)
دانگ وزنی است و یا یک ششم واحد وزنی است، و دانگ سنگ ظاهراً یعنی سنگی و وزنه ای که دارای وزن دانگ باشد یا برای وزن دانگ بکار رود نظیر درم سنگ و جز آن: علماء دین حق مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند بر فلاسفه، که بر نبوت وحی را منکرند، و همی گویند که: آنکس که بدانست از اول داروئی کان از روم خیزد دانگ سنگی باید و داروئی کان را از چین آرند نیم درم سنگ باید و داروئی کان از هندوستان آرند نیم دانگ سنگ باید... (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 14).
ز خمی دانگ سنگی چاشنی بس.
ناصرخسرو.
در ترازوی همت عالیش
دانگ سنگ آمده پژ بهمن.
ابوالفرج رونی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانش سنج
تصویر دانش سنج
آنکه میزان و اندازۀ علم و دانش کسی را بسنجد، سنجندۀ دانش، آنکه سنجش علم کند
فرهنگ فارسی عمید
(گَ / گِ سَ)
نام دهی واقع در 48هزارگزی شمال غربی مراغه و بدانجا مرمرهای بسیار مشهور و رنگارنگ یافت شود. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 173)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی است از تبت بهندوستان و چینستان پیوسته و اندر تبت ناحیتی از این درویش تر نیست. جای ایشان در خیمه هاست و خواستۀ ایشان گوسپند است و خاقان تبت از ایشان سرگزیت ستاند ببدل خراج، و این ناحیت یک ماه راه است اندر یکماهه، گویند بر کوههای وی معدن زر است و اندر وی پارۀ زر یابند چند سر گوسپند بیک پاره، و هرکه از آن زر برگیرد و بخانه برد، مرگ اندر آن خانه افتد تا آنگه که آن زر بجای خود بازبرند. (از حدود العالم چ ستوده ص 73). و رجوع به ص 25 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
حکایت صوت کوفتن آهنی به آهن بزرگ دیگر و مانند آن. آواز زنگ بزرگ و کوفتن پتک به سندان و آواز پاندول ساعتهای بزرگ. (یادداشت مؤلف). دنگ و دنگ. درنگ درنگ
لغت نامه دهخدا
(گِ دُ)
شهر و دژی از تنکن (هندوچین) نزدیک سرحد چین دارای هفت هزار و پانصد تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از دانش سنج
تصویر دانش سنج
آنکه سنجش علم کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنگ دنگ
تصویر دنگ دنگ
حکایت صوت کوفتن آهنی به آهن بزرگ دیگر و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی حرکت اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
تشریفات، تشریفات زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات که براثر کوبیدن دو جسم فلزی حاصل شود
فرهنگ گویش مازندرانی